مبارزان سبز ایران
بسم الله الرحمن الرحیم
مصاحبه کننده : آیا باید از استاد محمد علی طاهری دفاع کنیم؟
پاسخ : من خودم را درحدی نمی بینم که بخواهم تعیین تکلیف کنم که باید از استاد دفاع کنیم یا نکنیم و درحدی هم نمی بینم که بخواهم برای بقیه تعیین تکلیف کنم به همین علت شما را به سخنان گهربار استاد معظم و عزیزمان ارجاع می دهم.
« بهتر است اول بپرسید از حق باید دفاع کنیم؟ باید توجه داشته باشیم که ما همه در ظلمت و جهل زاده شده ایم و ممکن است در هر لحظه یا از گروه ظالمین باشیم و یا مظلومین؛ در صورتی که رسالت ما حکم می کند نه ظالم باشیم و نه مظلوم جهان دو قطبی است و ما یا راه تسلیم در برابر حق و مسلمانی را دنبال میکنیم و یا راه طغیان در مقابل حق و طاغوت بودن را؛ راه سومی وجود ندارد. در طول تاریخ خیلیها به دلیل ظلم گریه کردهاند؛ اما با گریه کاری در زمینه ظلم ستیزی انجام ندادهاند. تازه در اثر غصه بیمار شدهاند که این ظلم ثانویه است. احساسی که انگیزه اقدام علیه ظلم میشود، احساس انسانیت است که در درون ما نهفته است. انسان این میل به ظلم ستیزی و حق طلبی را در خودش دارد. منافع بعضی افراد ایجاب میکند روی آن پا بگذارند؛ اما بعضیها هم به آن اجازه شکوفایی میدهند.
وقتی با ظلمی روبرو میشویم، برخورد با این ظلم یا سکوت ما و به طور کلی واکنش ما یا در جهت صواب است یا در جهت گناه. «کلکم راع و کلکم مسئول». همه در قبال تن واحده که عرفان از زاویه خاص خودش به آن نگاه میکند، مسئولیت داریم. به هر چیز و هر کسی که ظلم شود، به این تن واحد و در واقع به خود ما ظلم شده است. لذا این ظلم ستیزی به عنوان یک صواب در رابطه با تن واحده تعریف شده است. سکوت و اغماض گناه محسوب میشود و اگر اغماض شود، از کمال دور میشویم. چون سکوت ما ظلم به تن واحده است. بنابراین، در این خصوص با تعریف دقیقی که از صواب و گناه داریم، نمیتوانیم چشممان را روی هم بگذاریم.
تـا هسـت غم خودت نبخشایندت تـا بـا تـو، تـو هســت هیــچ ننمایندت
تـا از خود و هر دو کون فارغ نشوی این در مزن ای خواجه که نگشایندت
رفع ظلم و ایجاد عدالت به دو صورت امکان پذیر است؛ یکی این که با دستیابی انسان ها به درک و آگاهی، عدالت به خودی خود و به عنوان پیامد آن آگاهی در هستی محقق شود که در اینصورت ارزشمند و ماندگار خواهد بود. دعوت هایی مانند ندای "هل من ناصر ینصرنی" امام حسین(ع)، یکی از بارز ترین شاخص های ظلم ستیزی در طول تاریخ است که کسانی به آن پاسخ گفته اند که به آگاهی لازم رسیده اند. این دعوت عاری از معنا و مفهوم استیصال، و تنها برای ایجاد آخرین فرصت برای به خود آمدن و اندیشیدن است؛ فرصتی برای تفکر درباره کمال خود و برای تصمیم گیری درباره رفع ظلم و ایجاد عدالت که رابطه تنگاتنگ با کمال دارد. این پیام که "آیا کسی هست که من را یاری کند؟" سمبل "ظلم ستیزی" و "حق طلبی" و یک پیام ماندگار در تاریخ است که علی رغم گذشت قرنها از آن، هنوز هم باقی و تاثیر گذار است. این پیام در تاریخ ثبت شده است تا ما ظلم ستیزی را به درستی معنا کنیم.
راه دیگر این است که پیاده شدن عدالت، متکی به یک عامل جبری از بیرون باشد که طبیعتاً این عدالت جبری و وابسته به عامل زور،...اما برخوردهای احساسی هم به کار نمی اید با مدیریت بحران است که انسان میتواند در مبارزهای وارد شود و آن را به ثمر برساند. کسی که با دیدن ظلم به سر و صورت خودش میزند و داد و فغان سر میدهد، مشکلی را حل نمیکند و آشفتگی احساسی او به درد کسی نمیخورد. ما باید تسلط داشته باشیم و ببینیم در کوتاهترین زمان چه کاری میتوانیم انجام بدهیم. آشفتگی احساسی باعث میشود نتوانیم از عقلمان استفاده کنیم و به کسی کمکی برسانیم.»
و اکنون دربارۀ شرایط امروز و ظلم هایی که بر استاد عزیز ما می شود، به حکم وفاداری باید از ایشان دفاع کنیم به حکم انسانیت و معرفت و شرافت باید از ایشان دفاع کنیم. اما از منظر نهادهای امنیتی که ملغمه ای هستند از دروغ، خیانت ، خباثت و نیرنگ و حقه نباید وارد فاز دفاعی شویم. روحانیت ظاهر الصلاح و برتری طلب از ما خواسته است که دفاع نکنیم، روحانیتی که برای جهان امروز مظهر فساد و گمراهی است. انتخاب مسیر دست ماست. بخواهیم دفاع کنیم یا بی تفاوت باشیم و وانمود کنیم اتفاقی نیفتاده و همه چیز هم خودش درست می شود که در اینصورت مسئولیتمان ساقط نمی شود و در پیشگاه الهی مدیون خواهیم ماند. ما نباید منتظر یکدیگر بمانیم که چه کسی زودتر شروع می کند. همانطور که استاد می فرماید
یکی از ترفندهای شیطان در رابطه با دفع ظلم، فریب ذهن بشر با تفکری است که می توانیم به آن "قهرمان جویی" گوییم. بدین معنی که انسان را بدون آن که در جهت رسیدن به حق خود اقدامی کند، در انتظار قهرمانی می گذارد که حق او را از ظالم بگیرد و این امر همواره بشر را نسبت به احقاق حقش بی تفاوت کرده است. در نتیجه او از اندیشه رسیدن به سطحی از زندگی که در آن، جامعه انسانی چنان برخوردار از آگاهی باشد که حقّی پایمال نشود و به دلیل احترام به تجلیات الهی، تمایلی به ظلم وجود نداشته باشد، باز داشته شده است. بنابر این، شمشیر نجات بخش بشر "شمشیر آگاهی" است که گردن "جهل" را می زند نه شمشیر آهنی. زیرا مشکل بشر، مشکل جهالت است.
مصاحبه کننده: عده ای به خاطر ترس یا توجیه هم که شده می گویند ما در برابر آموز ه هایی که آموخته ایم مبلغ آن را هم پرداخت کرده ایم و قدرشناسی خود را بجای آورده ایم. آیا پرداخت شهریه واقعاً جای قدرشناسی و قیمت آموزه ها را می گیرد؟
اولا اگر استاد از فراگیران هزینه متعارف دوره های آموزشی را نمی گرفت یا هر استادی اگر بدون هیچ قیمتی کار کند چطور باید گذران زندگی کند. پول آب، برق، گاز، غذا، بنزین و خرج و مخارج سرسام آوری که همه می دانیم. ایشان که عمدۀ وقت مفیدش را برای آموزش های فرادرمانی و کمک به التیام آلام و بیماری های مردم گذاشته بود اگر شهریه ای دریافت نمی شد چگونه باید مخارج زندگی خودشان و دست اندرکاران را تهیه می کردند. آیا به این علت که اساتید ما در دانشگاه حقوق می گرفتند دیگر استادان ما نبودند و اگر مسئله ای برایشان پیش می آمد ما بی تفاوت بودیم؟ آیا این انصاف است که گفته شود چون وجهی در برابر آموزش ها دریافت شده بنابراین ما دین خود را پرداخت کرده ایم. ارزش آموزه های سراسر پر منفعت استاد به مراتب بیشتراز شهریه هایی بوده که فراگیران مشتاق برای ترم های آموزشی پرداخت کرده اند. اما هیچکس مجبور نشده و مجبور نیست که از استاد عزیزمان دفاع کند. همانطور که تا امروز هم تعداد زیادی از شاگردان و دوستداران استاد پای خود را از این کربلای روز کنار کشیده اند و فقط ایستاده اند ببینند چه میخواهد رخ دهد. همۀ اساتید و همۀ آموزشگاه ها پول می گیرند. اگر نگیرند مخارج زندگی خود را چگونه تأمین می کنند. در غیر اینصورت باید دید به کجا وابستگی دارند و چه کسانی در پشت پرده آنها را حمایت مالی می کنند. هزینه زندگی یا حتی هزینه هایی که خود آموزش ها بوجود می آورد از آسمان به زمین نمی ریزد بلکه با همان مبالغ کمی که ما پرداخت کرده ایم رفع می شود. یادمان باشد که یکی از آموزه های استاد کار زمینی قانون زمینی است. من دوباره شما را ارجاع می دهم به فرمایشات استاد معظم، ایشان فرمودند:
« همه آموزش ها در همه جاي دنيا محتاج صرف هزينه است. فضاي آموزشي ،امكانات آموزشي هزينه مي خواهد. اگر قرار باشد همه اين ها متعلق به مجموعه فرهنگي باشد، هزينه سرسام آوري مي خواهد. همچنین در صورت رايگان بودن هجوم افراد غير قابل كنترل مي شود. افرادي كه براي كنجكاوي یا به عنوان مستمع آزاد یا به منظورهاي مختلف مي آيند ، امكان آموزش و رويارويي و مواجهه ی دانشجو ومدرس را از بین می برد. اين یک اشكال عمده است كه بايد فيلتر ايجاد شود و فقط خريدار این مطالب راه پیدا کند . تمايل ما این بوده و هست که این مطاع فرهنگي را به خريدارش عرضه كنيم . درحالی که سياهي لشكر مانع این عرضه می شود. نکته ی دیگر این که وقتی يك امكان آموزشي رايگان دراختيار افراد قرار داده شود ، همه كساني كه از آن امكانات استفاده مي كنند ونیز كساني كه از دور به مساله نگاه مي كنند فوراً به ذهنشان مي آيد كه بودجه اين آموزش ازكجا تأمين مي شود . بلافاصله هم به ذهن شان خطور می کند که باید هزینه ی آن از خارج كشور تأمين شود و هزاران فكر ديگري كه همه فكرها ،فكرهاي خطرناك وغلطي است. همه لازم است بدانند براي ياد گرفتن بايد طالب باشند و هزينه صرف كنند . در این صورت مي توان ملاكي داشت كه كساني كه آمده اندوعلاقمند هستند در واقع طالب واقعي بودند يا خير. با توجه به اين كه این افراد صرف شهريه كردند معلوم مي شود كه طالب بودند وعلي رغم اين كه صرف هزينه كردند طرفداري مي كنند وطرفداري شان ، طرفداري آگاهانه است.»
مصاحبه کننده : بعضی از دوستان و همراهان می گویند ما باید دفاع خود را روی آموزه های استاد متمرکز کنیم. بعضی از دوستان هم می گویند باید روی خود استاد متمرکز کنیم و در درجۀ دوم روی آموخته ها نظر شما چیست؟
تمامیت علم و مجامع علمی از یک نظریۀ علمی پشتیبانی می کنند. علم به دلیل فطرت و ذاتی که دارد از خودش دفاع می کند. دانشمندان و محققان دنیا هم ازعلم دفاع می کنند و به همین دلیل ما باید تمرکز اصلی را به دفاع از استاد عزیزمان اختصاص دهیم. حکم شرافت، معرفت، وفاداری و قدرشناسی ایجاب می کند اول از معلم خود دفاع کنیم.
مصاحبه کننده : اما خانم شادی رصدی وکیل استاد، استاد را چند بار ملاقات کرده است و به نقل از استاد اکیداً سفارش کرده است که سکوت کرده وهیچ فعالیتی نکنیم.
این یک برخورد خام است به قول معروف عقل خودمان را قاضی کنیم. استاد نازنین مان در بند سربازان گمنام دجّال اند. غیر از این حرف چه می توانند بگویند. اگر غیر از این سخن می گفتند، آیاحتی تا این اندازه اجازۀ ملاقات به ایشان می دادند که همین یک جمله را بگویند؟ اگر خانم رصدی می گفت استاد غیر از این حرفی زده من شخصاً مشکوک می شدم که ملاقاتی صورت گرفته باشد. ما باید از این همه درس های ماندگار و عبرت گیر بیاموزیم. خیلی از مبارزان و مجاهدان بزرگ وقتی در زندان بوده اند رفتاری مشابه استاد عزیزمان داشته اند. ما نباید هر چیزی که به نفع خودمان و بر وفق مرادمان بود انتخاب کنیم. درواقع این گزینه که ما هیچ کاری نکنیم درخواستی است که نظام جمهوری اسلامی از همۀ زندانیان سیاسی و خانواده ها و دوستان آنها دارد درخواستی است که خواستۀ همان فسادگران و متجاوزانِ به پسران و دختران مسلمان ایرانی از خانواده های قربانیانشان است. این درخواستی است که مقبول همۀ شیاطین جنایتکار و شکنجه گر است و آرزو می کنند بتوانند فارغ از جنجال و بدون اعمال فشارهای داخلی و خارجی بدون اطلاع رسانه ها و مراکز حقوق بشر با تمام قوا به سرکوب کردن قربانیانشان بپردازند و اتفاقاً این خواسته ای است که همۀ وکلای بین المللی، همۀ کشورهای آزاد، رسانه ها و مراکز مدافع حقوق بشر از ما و دیگران دارند و به خانواده ها اصرار دارند که آن را قبول نکنید چون اگر قبول کنید به خود و عزیزانتان خیانت کرده اید و دست معاندان را باز گذاشته اید تا با این ترفندها و شرارت ها هر کاری که می خواهند با شما و خانواده هایتان بکنند.
مصاحبه کننده : پس به توصیه موکد وکیل استاد مبنی برسکوت و انفعال گوش ندهیم؟
صد البته که گوش می دهیم. یک ماه گوش می دهیم بعد منتظر می ایستیم که ببینیم چه رخ می دهد. اگر وضعیت استاد بهتر شد با شوق وذوق بیشتری گوش می دهیم. اگر راه حل همۀ گرفتاری ها این اندازه آسان باشد که می گویند معجزه. چه کسی آرزوی تجربه معجزه را ندارد؟ ولی اگر یک ماه سپری شد و گوش دادیم و فهمیدیم که هیچ مسئله ای کم نشد بلکه همه چیز غامض تر شد و مسائل چند برابر شد و فهمیدیم در همۀ این ماهها بهترین فرصت های فعالیت را از ما گرفتند و فهمیدیم که در همۀ ماههایی که رفته ما مطابق توصیه شکنجه گران و معاندان رفتار کرده ایم، اگر به این فکر رسیدیم که کار از کار گذشته و آنها با فراغ خیال چند ماه وقت داشتند که استاد و دوستانمان را تحت هر گونه فشاری قرار دهند و هر ضربۀ مهلکی که می خواستند بزنند زدند آن وقت باید چه کنیم؟ آن روز چه کسی مسئولیت همۀ شکست ها و ضربه های جبران ناپذیر را قبول می کند. از خانم رصدی به حکم و اقتضای کار وکالت جز این هم توقع نداریم که از ما بخواهد سکوت کرده و هیچ کاری نکنیم ولی راه حل وکالت یکی از صد و ده راه حل پیش روی ما بوده که تا امروز هیچ گونه بازخورد مثبتی نداشته است. ما حداکثر پنج درصد به موثر و مثبت بودن کار وکیل اعتقاد داریم. این امر به شایستگی وکیل محترم استاد هیچ ارتباطی ندارد چون شایسته ترین وکلا هم در ایران امروز در حبس های سنگین به سر می برند. این موضوع به نیرنگ بازی، بی اخلاقی، بی تعهدی و ناشایستگی حکومت مطلقه ولایت فقیه مربوط می شود که هیچ چیز به اندازۀ قانون و عدالت در آن بی ارزش نیست. وکیل جناب آقای بروجردی به خانواده و نزدیکان ایشان توصیه می کردند کاری نکنید. همه هم گوش کردند در نتیجه آقای بروجردی به ده سال زندان محکوم شد. به خانواده های زندانیان سیاسی توصیه کردند جنجال رسانه ای نکنند مصاحبه نکنند و امروز می بینیم همۀ آن زندانیان در زندان هستند. پنج سال، ده سال، پانزده سال و حتی بیست سال زندان بریده اند. بدون استثناء از وکلای متهمان اعدام شدۀ سیاسی که بی گناهی آنها بر همگان افشا بود هم همین درخواست را می کردند ولی چه شد؟ بعد فرصت از دست رفت و همۀ آن متهمان اعدام شدند بعد هم نوبت به خود آن وکلاء رسید و امروز اکثریت قاطع آنها در زندان هستند.
مصاحبه کننده : چه راه حلهایی برای حمایت از استاد وجود دارد؟
برای این منظور 110گزینه داریم. عدد 110 راه به دلیل مقدس بودن و ارتباط آن با حضرت علی (ع) انتخاب کردیم.
گزینۀ اول ما یاد گرفتن از دیگران است. بررسی نحوۀ رویارویی گروه های دیگری که تجربه های مشابه ما را داشته اند و الهام گرفتن از آنها مهمترین قدم است. موج سبز چگونه از خود دفاع کرد؟ دراویش چگونه از خود دفاع کردند؟ کانون مدافعان حقوق بشر چگونه از خود دفاع کردند؟ ال یاسین و شاگردان ایلیا چگونه از استادشان حمایت کردند؟ نحوۀ دفاع دانشجویان چگونه بوده؟ خوشبختانه ما مفصلاً روی این مبحث کار کردیم و کلیۀ روش هایی را که گمان بردیم موثر واقع می شوند فهرست کردیم و از آن زمان تا امروز آن آموزه ها را آزموده ایم. چند ماهی هم هست که مشغول بررسی شیوه های آزادی خواهان مصر، سوریه، یمن، لیبی و بحرین هستیم. روش مبارزان قبل از انقلاب و مبارزه های سال 1360 را هم بررسی کرده ایم.
گزینۀ دوم 1 + است که احتیاج به توضیح ندارد.
گزینۀ سوم -استاد نیاز به یک وکیل قانونی داشتند که دارند. اما نباید به فراموشی بسپاریم که تعداد زیادی از متهمانی که وکلای شناخت شده ای هم داشته اند به حبس های سنگین ده ساله و پانزده ساله و بیست ساله رفته اند و عده ای از آنها اعدام شده اند. عدۀ زیادی از وکلا هم که امروز در زندان هستند و حکم های سنگین گرفته اند. نهادامنیتی آرزومند است که کسی کاری نکند و فقط با یک وکیل مواجهه باشند و به مانند همۀ تجربه هایی که در این سالها داشته اند هر روز یک بازی و ترفند جدید در بیاورند و پاسخگو هم نباشند. نظام جمهوری اسلامی ایران هیچ ارزشی برای وکلا و وکالت و حقوق و عدالت قائل نیست. اگر در کشور آلمان بودیم غیر از وکیل احتیاجی به اقدام اضافه ای نداشتیم. اما در ایران همۀ اعضای کانون مدافعان حقوق بشر که همه وکلای سرشناسی بودند به زندان رفتند. امروز هم خانم شیرین عبادی برندۀ جایزۀ صلح نوبل در پیگرد هستند و معاون ایشان و نفر دوم کانون وکلای مدافع حقوق بشر خانم ستوده و آقای سیف زاده هر کدام به یازده سال زندان محکوم شدند. فراموش نکنیم که این ها وکلایی هستند که شهرت جهانی دارند و رسانه ها وکلیت جامعه جهانی و افکار عمومی از آنها حمایت می کنند. باید منصفانه بنگریم خانم رصدی چه کاری ممکن است برای آزادی استاد بتواند بکند. اگر مسئولان امنیتی بخواهند به روش همیشگی خود کار کنند ایشان را هم به زندان می برند. وکیل دراویش را زندانی کردند. وکلای دانشجویان هم به زندان رفتند. وکلای موج سبز نیزالان در زندان هستند. راه حل اقدامات وکیل موردی نیست که ما بتوانیم تنها بر آن تکیه بزنیم. اگر بیست گزینه داشته باشیم فقط یکی از آنها وکیل است. ما همۀ گزینه ها را روی میز گذاشته ایم.
گزینۀ چهارم ما مقابله به مثل با رهبری و بیت رهبری است. چون ما اطلاعات کاملاً موثقی داریم که همۀ مسائلی که برای استاد ما بنیانگذار عرفان کیهانی و بلکه برای همۀ افراد بزرگوار و مردان بزرگ این سرزمین بوجود می آید از زاویۀ بیت رهبری و شخص رهبر است. در نظام جمهوری اسلامی ایران بدون ارادۀ رهبری هیچ چیزی رخ نمی دهد. حکومت اسلامی مساوی است با یک نفر و خانوادۀ او همچون همۀ حکومتهای دیکتاتوری عالم.
گزینۀ پنجم کمپین یک میلیون امضاء است و امیدواریم از این راه بتوانیم شرایط حضور مقامات بین المللی و سازمان ملل را در پروندۀ استاد فراهم کنیم.
گزینۀ ششم ما الگوی مخملباف است. ساختن فیلم های کوتاهی با الهام از جناب دکتر مخملباف یا سایر نخبگان فیلم سازی سیاسی و مرکز همۀ فیلم ها بیت رهبری، آقای خامنه ای و پسران دیکتاتور است.
گزینۀ هفتم ما انتشاراعتبارات و پشتوانه های علمی استاد و همراه کردن دانشگاهها و مراکز علمی مختلف به حمایت از ایشان است.
گزینۀ هشتم طرح نظریه های علمی استاد در مجامع مختلف دانشگاهی و بین المللی است تا بدین ترتیب اصحاب علم هر چه بیشتر با مظلومیت این دانشمند وعارف بزرگ ایرانی آشنا شوند.
گزینۀ نهم ما همکاری و تبادل نظر با رهبران موج سبز و مراکز حقوق بشر و آزادی خواهی است.
گزینۀ دهم جلب توجه جهانی و نهادهای بین المللی بر جاسوسی ولی فقیه و بیت رهبری در زندگی ایرانیان است. شبکۀ شنود و تصویربرداری خامنه ای همانگونه که آقای حمیدیان کارشناس ارشد امنیتی اخیراً در ادیان نیوز هم فاش کرده است همۀ ایران را فرا گرفته است و برماست که همۀ جهان را با این فاجعه آشنا کنیم. همۀ زندانیان سیاسی قربانی فیلم های دروغ و تحت شکنجه ای هستند که با کار فرمایی بیت رهبری و با دستور مستقیم آقای خامنه ای تهیه می شود. فیلمی هم که از استاد عزیز ما تهیه کرده اند همین همسویی را دارد.
گزینۀ یازدهم توضیح مفصل و اثبات شدۀ فساد و جنایات و ظلم های خانوادۀ رهبری و شخص او به همۀ مردم ایران و دنیا و به همۀ مراکز ذیربط است.
گزینۀ دوازدهم آشکار ساختن ماهیت اطلاعات سپاه و ضربه های اساسی بر آنها است.
گزینۀ سیزدهم دعوت به همبستگی از همۀ مخالفان و قربانیان نظام ولایت فقیه است. اتحاد ما با جریانهای دیگر، قدرت دفاع از استاد را چند برابر می کند.
گزینۀ چهاردهم ما طرح شکایت از دیکتاتور خامنه ای، مجتبی خامنه ای و سایر پسران خامنه ای به دلیل ارتکاب انواع جنایات در زندگی مردم است که کمترین آن شکنجه و تفتیش عقاید است.
گزینۀ 15 نوشتن چهل عنوان کتاب در بارۀ خامنه ای و پسرانش و بیت رهبری است اما چون این کار از اردیبهشت سال1389 آغاز شد در حال حاضر این آثار تکمیل شده و مشغول انتشار آن هستیم.
گزینۀ 16 اثبات و نشان دادن جزئیات شباهت و همانندی خامنه ای با بن علی، صدام، استالین، ملا محمدعمر، قذافی، مبارک، علی عبدا... صالح و باقی دیکتاتورها است. ما این کار را به وسیلۀ کتابهای شبیه سازی دیکتاتور به اجرا رسانده ایم و در ماه های گذشته در مرحلۀ پخش و رساندن آنها بوده ایم.
گزینۀ 17 ما توجیه کردن مجتهدین و علما است تا بدانند که با چه شیطنت ها و حقه های کثیفی از طرف بیت رهبری و نهاد امنیتی تحت فرمان آن رو به رو هستند.
گزینۀ 18 افشای دروغ ها و خیانت های خامنه ای با خط دهی به محتوای فیلم های مختلفی است که اینترنت مملو از آن است.
گزینه نوزدهم: ما تصاویر خامنه ای وفرزندان او و پلاکارتها و بنرهای مرتبط با ولایت کذاب فقیه را در آتش می سوزانیم. این جهنم کوچک را به تصویر می کشیم و فیلم آن را به مراکزی که در نظر گرفته شده ارسال می کنیم یا از طریق اینترنت در دسترس رسانه ها و مردم قرار می دهیم.
گزینۀ بیستم یاری خواستن از مجتهدین و علما و رهبران دنیای اسلام است تا ما را در مقابل ظلم ها و بی عدالتی های این دیکتاتور و دیکتاتور زاده ها یاری دهند.
گزینه بیست و یکم: ما از توان بالقوه خوب رهروان و دوستداران استاد که درخارج از کشور زندگی می کنند بهره ها برده ایم و بهره ها می بریم. دوستان باید در اقداماتی عملی مانند شکایت از خامنه ای وپسرانش و بیت رهبری مشارکت نمایند. شکایت علیه خامنه ای وخانوادۀ او در ارتباط با تخلفاتی مانند جنایت علیه بشریت و صدمه و آزار اقلیت های مذهبی و دوستداران عرفان است. اهمیت شکایت ها بستگی به تعداد آنها و تعداد نهادها ودستگاه های بین المللی دارد که شکایت خود را به ثبت وضبط می رسانیم هرکس در هر شهر و کشور اقامت خود باید این اقدام را بکند وقتی 100 یا 500 یا 1000 شکایت از سراسر دنیا علیه خامنه ای وخانوادۀ او فراهم شد و رسانه های جمعی و بین المللی هر روز خبری دربارۀ یک شکایت جدید منتشر کردند وحدت آرای جهانی و اتحاد بین المللی در راستای محکومیت خامنه ای حاصل می شود.
گزینۀ بيست و دوم ما شعار ساختن است. ما برای همۀ کسانی که نقشی در برنامه های برخورد با استاد داشته اند شعار می سازیم. در درجۀ اول هم برای دیکتاتور و دیکتاتورزاده ها و عاملان دیکتاتور شعار می سازیم. امروز هم بیشتر از سی مورد شعار ساخته ایم و قسمتهایی را هم روانۀ اینترنت و شهر و افکار عمومی کرده ایم[1]
گزینۀ بیست و سوم تهیۀ شهادت نامه هایی است که از مدتها قبل آغاز شده است.
گزینه بیست و چهارم توصیه ودرخواست استاد عزیزما در زمان آزادی این بود که مدیریت بحران را برای مقابله یاد بگیریم و از شمشیر آگاهی استفاده کنیم بنابراین ما سعی کرده ایم که بی سر وصدا و بدون جلب توجه، نسلی از رهبران مبارزه را تربیت کنیم و برنامه ها و انبارهای پشتیبانی را هم تکثیر کنیم تا اگر به هر علتی یکی از رهبران مبارزه یا یکی از انبارها و مولدها دچار یورش یا مشکل شد جریان دفاع ومبارزه به کار خود ادامه دهد. به فرمودۀ استاد:
«هیچ مشکلی با بازیهای احساسی حل و فصل نمیشود. با مدیریت بحران است که انسان میتواند در مبارزهای وارد شود و آن را به ثمر برساند. کسی که با دیدن ظلم به سر و صورت خودش میزند و داد و فغان سر میدهد، مشکلی را حل نمیکند و آشفتگی احساسی او به درد کسی نمیخورد. ما باید تسلط داشته باشیم و ببینیم در کوتاهترین زمان چه کاری میتوانیم انجام بدهیم. آشفتگی احساسی باعث میشود نتوانیم از عقلمان استفاده کنیم و به کسی کمکی برسانیم.
بنابراین وقتی داریم راجع به عملکرد و واکنش درباره چیزی صحبت می کنیم، نباید با واژهها بازی کنیم تا درست و غلط را معلوم کنیم. در عمل، غم و غصه کاربرد ندارد. در طول تاریخ خیلیها به دلیل ظلم گریه کردهاند؛ اما با گریه کاری در زمینه ظلم ستیزی انجام ندادهاند. تازه در اثر غصه بیمار شدهاند که این ظلم ثانویه است. احساسی که انگیزه اقدام علیه ظلم میشود، احساس انسانیت است که در درون ما نهفته است. انسان این میل به ظلم ستیزی و حق طلبی را در خودش دارد. منافع بعضی افراد ایجاب میکند روی آن پا بگذارند؛ اما بعضیها هم به آن اجازه شکوفایی میدهند.»
عمار یاسر با همکاری مالک اشتر
از هم رزمان سلمان فارسی
تا استاد در زندان است
یزید موشک باران است
http://msabziran.blogspot.com/
[1] 1- طاهری طاهری، محی الدین ثانی است 2- طاهری طاهری انتقام تو با ماست 3- دشمنیِ با طاهری دشمنی با عرفان است 4 - طاهری گنج ما خامنه ای رنج ما 5- طاهری زنده است خامنه ای مرده است 6- طاهری طاهری عارف ایران زمین 7- نتیجۀ هجوم به استاد ما هجوم ما به مرکز ملاها 8- حوزۀ علمیه قم لانه مفسدان است طاهری معظم امید مصلحان است 9- شناختن خامنه ای آسان است او فرعون و او صدام و او یزید زمان است 10- سیمای صدام علی پر از اخبار جعلی 11- مردم مصر مبارک رد کردن مردم ایران هنوزم نشستن 12- مردم تونس تونستند چرا ما نتونستیم؟ 13-خامنه ای نا حق است دشمن او برحق است 14- خامنه ای جانی است دشمن ایرانی است 15- خامنه ای دروغ است پرچمدار دروغ است 16- خامنه ای مدعیست: من نایبم شکی نیست 17- ما خسته ایم از اسلام سیاسی ما بیزاریم از آیین جاسوسی 18- خامنه ای مبارک بعدی است 19 -حکومت فرقه ای ولایت اساس آن جنایت و خباثت 20- ولی فقیه خونخوار رئیس حزب خونخوار 21- مرگ بر ملا علی خوناشام 22- خامنه ای دجال است منافق وجعال است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر