ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً عَبْدًا مَّمْلُوكاً لَّا يَقْدِرُ عَلىَ شىَْءٍ وَ مَن رَّزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْرًا هَلْ يَسْتَوُنَ الحَْمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثرَُهُمْ لَا يَعْلَمُون: خدا برده ی زرخريدى را مثَل مى زند كه هيچ قدرتى ندارد، و كسى را كه از جانب خويش رزق نيكويش داده ايم و در نهان و آشكارا انفاق مى كند. آيا اين دو برابرند؟ سپاس خاص خداست، ولى بيشترشان نادانند.
نحل-75
چند سالی است که سر کوچه ی دنیا خواهی یک مغازه باز شده به نام فریبنده ی «نقد عرفانهای نوظهور».
البته، گاهی به این عرفان ها نوپدید، کاذب، التقاطی، انحرافی و … هم می گویند.
جنس این مغازه را جیب مردم تأمین می کند و سود عمده ی آن نصیب کسانی می شود که می خواهند حواس آنها را به سر و صداهایی گرم کنند تا متوجه خیلی از اتفاق ها نباشند و در حالی که پشت ویترین این مغازه میخکوب می شوند، سرمایه های ملی آنها به یغما رود و هر روز بر آمار جوان های معتادشان افزوده گردد.
فروشندگان این مغازه چیزی جز جعبه های خالی و دروغ ها و حرف های خیالی به فروش نمی رسانند؛ اما همه ی این اجناس را لای جلد قرآن می پیچند و در حالی که «وا اسلاما» سر می دهند، قالب کسانی می کنند که از دین چیزی جز صوت آنها نمی شناسند.
(شاید اگر چند کالای ارزشمند و قیمتی در این مغازه به فروش می رسید، می شد به برخی نابسامانی های فرهنگی ناشی از عرفان های قدرت رسیدگی کرد؛ اما اتفاقاً مالیات این مغازه به حساب همین عرفان ها واریز می شود.)
این روزها که مشتری این مغازه خیلی کم شده، تبلیغات آن رو به افزایش است و بانیان آن سعی می کنند در هر رسانه ای شعبه ی بیشتری باز کنند. چند عروسک هم جلوی در مغازه به خوش رقصی بیشتر در آمده اند تا جذب مشتری کنند و علاوه بر دستمزد، شاباش خوبی بگیرند.
قصه ی امروز ما، قصه ی این عروسک ها است:
1- شخصیت عروسک ها:
بی مقدمه عرض می کنم که انگیزه ی اصلی جوانان شهرت طلبی مانند ح. مظاهری سیف، ج. ادبی، ج. محرابی و …، یکی حفظ موقعیت های شغلی فعلیشان است که با سواد و تجربه ی ناچیز خود، شایستگی هیچ کدام را ندارند و دیگری، معروفیت و نامداری، که دلشان برای آن ضعف می رود.
آنها با یکدیگر رقابت با مزه ای هم دارند. مثلا محرابی که یکی از افتخاراتش تحریکات پشت پرده برای برخورد خشونت آمیز با درویشان گنابادی و … است، می گوید: طرح مبارزه با جریان ها و فرقه های انحرافی در مؤسسه ی من طراحی شده است. ادبی که بدون تحصیلات حوزوی و به سبب مقام علمی پدر، لباس افتخاری روحانیت به تن دارد، سعی می کند در صحنه های فرهنگی خود را روشنفکر معرفی کند و در صحنه های سیاسی، چهره ی جذابی در میان این وری ها و اونوری ها داشته باشد؛ بلکه زودتر به مقصود برسد. مظاهری سیف که بیچاره بین رفقا هم به بی سوادی شهرت دارد، به جای تهذیب نفس، تذهیب چهره می کند تا بلکه به این نحو مقبول شود و …
اما شخصیت های دیگری هم در این میدان وجود دارند که شناسایی آنها می تواند موضوع جالبی در علم جانورشناسی باشد. ف. کلانتری یکی از این شخصیت ها است. این سرباز گمنام دجال را ندیده اید؛ اما همگی می شناسید. او معمولا سرش را در پستوی خبرگزاری «تابناک» فرو می برد تا دیده نشود و در همین حالت، روی صفحه ی خبرگزاری لگد نثار این و آن می کند. معرفی این فرد بدون شرح است و تنها با یک نگاه گذرا به نوشته هایش (درباره ی عرفان حلقه)، به دست می آید.
…
2- نبوغ عروسک ها:
مدتی پیش، محرابی سناریوی شگفت انگیزی ارائه کرد که عدالت علوی در آن موج می زد و نبوغ اینشتین در مقابل آن به زانو در می آمد. این جوان خوش فکر تصمیم داشت جماعتی هزار نفری از علما و فضلای قم را در یک سالن گرد هم آورد و دکتر محمدعلی طاهری را در مقابل آنها بر روی سن نشاند تا مناظره ای میان آن هزار نفر و این یک نفر صورت گیرد. او از اعلام موضوعات مورد مناظره برای استاد طاهری به شدت امتناع می کرد و ناگفته پیدا است که علاقه مند بود بتواند با فیلمبرداری از این محفل و دستکاری و برش فیلم تهیه شده، مانور بی نظیری داشته باشد و مدال افتخار متفاوتی در مقابله با این اندیشمند ایرانی را نصیب خود گرداند.
(این ماجرا شما را به یاد چه می اندازد؟ هزاران رحمت بر کلیسای قرون وسطی و دادگاه تفتیش عقاید آنها!!!)
مدتی بعد دکتر طاهری در سایت خود اعلام کرد که به پرسش های رسمی کارشناسان با ارائه ی تصویر این پرسش ها به صورت مکتوب پاسخ خواهد گفت و استقبالی که از این دعوت به عمل آمد، بازداشت ناحق ایشان با تکیه بر اتهاماتی شد که همواره در خیالات این قبیل اصحاب علم(!) و ایمان(!) می روید و هر روز بیشتر رشد می کند.
اما نبوغ مظاهری سیف بیشتر است. زیرا او درخواست بودجه ای 50 میلیارد تومانی کرده است تا پروژه ی رومانتیکی را به اجرا در آورد. این ناقلا که گویا هم کارتون زیاد می بیند و هم فکر اقتصادی خوبی دارد، قصد دارد باغی را خریداری و مهیا کند و به قول خودش، سردمداران عرفان های نوپدید را در آن به حبس بکشاند تا در آن فضای دل انگیز همه ی نظرات خود را مکتوب کنند و این نابغه هم با آن همه قدرت علمی که دارد، به نقد آن بپردازد. به این ترتیب، اگر در نهایت، 20 میلیارد تومان برای این باغ (که به آن می گوید باغ خدایان) هزینه شود، 30 میلیارد تومان هم نوش جان می کند و بنابراین، دین و ایمان مردم از شر این شیادان (سردمداران آن عرفان ها) محفوظ می ماند.
البته، ناگفته نماند که نباید نبوغ این دردانه را دست کم گرفت. او سال گذشته در همایشی فرموده بود می خواهد در یک فضای آموزشی، از مدیتیشن برای حفظ قرآن بهره گیرد. ناقلا یک بار پول می گیرد تا مدیتیشن را که در مکاتب عرفانی هند کاربرد دارد، بکوبد و یک بار دیگر پول می گیرد تا از آن استفاده کند. (او خودش بارها این طرف و آن طرف گفته است که روزی اش از راه همین نقد عرفان های مثلا نوظهور تأمین می شود.)
اما شاهکارهای ادبی به این حد نیست. او که به طور دائم به اسم مأموریت و با پول مردم، گشت و گذارهای خارج از کشور دارد، یک مرتبه بر صفحه ی تلویزیون ظاهر می شود و علاوه بر این که با اشاره، عرفانی بودن کلاس های عرفان حلقه را زیر سؤال می برد، اعتراض می کند که چرا برای برگزاری این کلاسها وجهی دریافت می شود! این پسر شجاع به عنوان وکیل سرخود کسانی که با علاقه در این کلاس ها شرکت می کنند و هیچ وقت ازهزینه ی متعارف آن شکایتی نداشته اند، چنان با ژست متفکرانه حرف می زند که گویا نه تنها در این کشور، آموزش رایگان است و هیچ مؤسسه ی آموزشی از فراگیران شهریه ای دریافت نمی کند، بلکه شخص ایشان هیچ وقت، هیچ حق التدریسی دریافت نکرده است و برای رضای خداست که به دنبال اخذ واحد درسی بیشتر برای تدریس عرفان است. لذا این نوع افاضات فقط یک معنی می دهد: پس ما چی؟
3- کلام آخر
از عرفان های دیگری که زیر گیوتین این سردمداران معنویت اسلامی گیر کرده اند، خبر ندارم؛ اما مجموعه ی بزرگ عرفان حلقه به طور عمده متشکل از متخصصین زبده در علوم مختلف است که نظریه های این عرفان را بعد از تحقیق و آزمون پذیرفته اند و گسترش می دهند. این امر آنقدر مشهود است که جناب رنجبران نتوانست در برنامه ی به سوی ظهور به آن اشاره ای نکند.
اما همه ی این کارشناسان، فریب خورده محسوب می شوند و در حال حاضر، حتی نظر هیچ کارشناس بی طرفی اعتبار ندارد؛ زیرا تنها ملاک تشخیص اسلامی و سالم بودن یک عرفان، نظر آقایان محرابی، مظاهری سیف، ادبی و چند جوان خوش اشتهای دیگر است که وقتی هم دستشان خالی می ماند، با انواع دروغ و فتنه و معرفی غلط سعی می کنند با دریافت حکم ارتداد از مراجع، با جان و آبروی دیگران بازی کنند و به این قیمت، به مقاصد شخصی خود برسند.
وقتی هم بیش از این حرف ها کم می آورند، خودشان را گول می زنند. مگر همین چند روز پیش نبود که رفقایشان پنج نفر از کارشناسان مجموعه را بازداشت کردند و بعد همه با هم بوق به دست گرفتند و با سر و صدا گفتند: فرقه ی عرفان کیهانی به طور کامل منهدم شد؟
یکی باید بپرسد: کوچولوهای قشنگ! شما چندین سال برای وجود همین 5 نفر خودزنی می کردید؟
بگذریم. وقتی به همه ی صاحبان علم و اندیشه گفته می شود که شما نمی فهمید و فقط این چند جوان می فهمند، باز به یاد چه می افتید؟ …
***
حالا اگر خوش بین باشیم و همه ی شواهد را نادیده بگیریم و سعی کنیم باور کنیم که این همه عداوت از جهالت و نا آشنایی شان با این عرفان توحیدی (عرفان حلقه) است، تازه این بیچاره های پر سر و صدا که کسوت شریف روحانیت را آلوده اند، شیطان پرست محسوب می شوند. زیرا در آیه 3 سوره ی حج آمده است:
وَ مِنَ النَّاسِ مَن يجادِلُ فىِ اللَّهِ بِغَيرِْ عِلْمٍ وَ يَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَّرِيد: بعضى از مردم، بى هيچ دانشى در باره ی خدا مجادله مى كنند و از هر شيطان سركشى پيروى مى كنند.
به نقل از
http://behdashtemanavi.blog.com/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر